مدرسه تخصصی آموزش و مشاوره روابط عمومی (مدرسه روابط عمومی)

مدرسه تخصصی آموزش و مشاوره روابط عمومی (مدرسه روابط عمومی)

برای برگزاری دوره های تخصصی و مشاوره در زمینه روابط عمومی، روابط عمومی آنلاین،هوش مصنوعی، بازاریابی محتوا، رسانه های اجتماعی، سئو پی آر، تبلیغات، ارتباطات و امور فرهنگی با شماره همراه: 09331178144 تماس حاصل فرمایید.
مدرسه تخصصی آموزش و مشاوره روابط عمومی (مدرسه روابط عمومی)

مدرسه تخصصی آموزش و مشاوره روابط عمومی (مدرسه روابط عمومی)

برای برگزاری دوره های تخصصی و مشاوره در زمینه روابط عمومی، روابط عمومی آنلاین،هوش مصنوعی، بازاریابی محتوا، رسانه های اجتماعی، سئو پی آر، تبلیغات، ارتباطات و امور فرهنگی با شماره همراه: 09331178144 تماس حاصل فرمایید.

شهرت و اعتبار آسان از بین می رود؛ روابط عمومی باید به دنبال مانایی باشد!

«مدرسه روابط عمومی»- یکی از داستان هایی که معرفتی عمیق از کار روابط عمومی به ما می دهد، داستان خرید شراب برای شمس توسط مولانا جلال الدین بلخی یا رومی است. می گویند: روزی مولانا، شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد.

  

شمس به خانه ی جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید: آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟


مولانا حیرت زده پرسید: مگر تو شراب خوار هستی؟!


شمس پاسخ داد: بلی !


مولانا: ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!!


ـ حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن.


ـ در این موقع شب، شراب از کجا گیر بیاورم؟!


ـ به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند.


– با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت.


– پس خودت برو و شراب خریداری کن.


- در این شهر همه مرا میشناسند، چگونه به محله نصاری نشین بروم و شراب بخرم؟!


ـ اگر به من ارادت داری باید وسیله راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب ها بدون شراب نه میتوانم غذا بخورم، نه صحبت کنم و نه بخوابم.


مولوی به دلیل ارادتی که به شمس دارد خرقه ای به دوش می اندازد، شیشه ای بزرگ زیر آن پنهان میکند و به سمت محله نصاری نشین راه می افتد.


تا قبل از ورود او به محله مذکور کسی نسبت به مولوی کنجکاوی نمیکرد اما همین که وارد آنجا شد مردم حیرت کردند و به تعقیب وی پرداختند.


آنها دیدند که مولوی داخل میکده ای شد و شیشه ای شراب خریداری کرد و پس از پنهان نمودن آن از میکده خارج شد.


هنوز از محله مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانانِ ساکنِ آنجا، در قفایش به راه افتادند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که مولوی به جلوی مسجدی که خود امام جماعت آن بود و مردم همه روزه در آن به او اقتدا می کردند رسید.


در این حال یکی از رقیبان مولوی که در جمعیت حضور داشت فریاد زد: "ای مردم! شیخ جلاالدین که هر روز هنگام نماز به او اقتدا میکنید به محله نصاری نشین رفته و شراب خریداری نموده است."


آن مرد این را گفت و خرقه را از دوش مولوی کشید. چشم مردم به شیشه افتاد!


مرد ادامه داد: "این منافق که ادعای زُهد میکند و به او اقتدا میکنید، اکنون شراب خریداری نموده و با خود به خانه میبرد!"


سپس بر صورت جلاالدین رومی آب دهان انداخت و طوری بر سرش کوفت که دستار از سرش باز شد و بر گردنش افتاد.


زمانی که مردم این صحنه را دیدند و به ویژه زمانی که مولوی را در حال انفعال و سکوت مشاهده نمودند یقین پیدا کردند که مولوی یک عمر آنها را با لباس زهد و تقوای دروغین فریب داده و درنتیجه خود را آماده کردند که به او حمله کنند و چه بسا به قتلش رسانند.


در این هنگام شمس از راه رسید و فریاد زد: "ای مردم بی حیا! شرم نمیکنید که به مردی متدین و فقیه تهمت شرابخواری میزنید؟ این شیشه که میبینید حاوی سرکه است زیرا که هرروز با غذای خود تناول میکند "


رقیب مولوی فریاد زد: "این سرکه نیست بلکه شراب است"


شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه ی مردم از جمله آن رقیب قدری از محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست.


رقیب مولوی بر سر خود کوبید و خود را به پای مولوی انداخت، دیگران هم دست های او را بوسیدند و متفرق شدند.


آنگاه مولوی از شمس پرسید: برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی و مرا مجبور کردی تا به آبرو و حیثیتم چوب حراج بزنم؟


شمس گفت: برای این که بدانی آنچه که به آن می نازی جز یک سراب نیست، تو فکر میکردی که احترام یک مشت عوام برای تو سرمایه ایست ابدی، در حالی که خود دیدی، با تصور یک شیشه شراب همه ی آن از بین رفت و آب دهان به صورتت انداختند و بر فرقت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل می رساندند.


این سرمایه ی تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت. پس به چیزی متکی باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود.


دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ

ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ


دانی که پس از مرگ چه ماند باقی

عشق است و محبت است و باقی همه هیچ.

بنابراین همیشه به خاطر داشته باشید که جرعه ای از احساس و عواطف بهتر است از دریایی از دانش و فضل و اعتبار. که همه اینها با کوچکترین اشتباه در هم می شکند اما محبت است که باقی می ماند. روابط عمومی، هنری است که با استفاده از زبان و ارتباطات، می تواند جهان را به مکانی بهتر تبدیل کند. اگر به دنبال یادگیری بیشتر در مورد این هنر هستید، می توانید در دوره های آموزشی و مشاوره های ما شرکت کنید.

 ما با سابقه ای طولانی در زمینه روابط عمومی، به شما کمک می کنیم تا مهارت های خود را در این زمینه بهبود بخشید و به اهداف خود برسید. دوره های آموزشی و مشاوره های ما با جدیدترین متد ها و تکنیک های روابط عمومی به روز شده اند و به شما کمک می کنند تا دانش و مهارت های خود را در این زمینه به سطح جدیدی برسانید.

 برای کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام در دوره های آموزشی و مشاوره های من، لطفاً با شماره تلفن 09331178144 تماس بگیرید یا با استفاده از این لینک پیام خود را ارسال کنید.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد