«مدرسه روابط عمومی»- یک مدیر روابط عمومی همواره در دستش تعدادی متن زیبا و داستان و شعر دارد که می تواند رفتار و اخلاق خاصی را در اطرافیانش ایجاد کند یا جلوی برخی از رفتارها را بگیرد.
در این یادداشت چند متن زیبا را با شما به اشتراک می گذاریم. امیدواریم که از این متون استفاده کنید و تجربه خود را با ما در میان بگذارید.
چه خوبه که
کلید باشیم نه قفل
نوازش باشیم نه سیلی
با هم بخندیم نه به هم
راه باشیم نه سد
درک کنیم نه ترک
نمک لحظه ها باشیم نه نمک زخمها..
سمی ترین کلمه "غرور" است،
بشکنش
سست ترین کلمه"شانس " است
به امید آن نباش.
شایع ترین کلمه "شهرت " است،
دنبالش نرو.
لطیف ترین کلمه "لطافت " است،
آن را حفظ کن.
ضروری ترین کلمه "تفاهم " است،
آن را ایجاد کن.
زیباترین کلمه "راستی" است،
با آن رو راست باش.
زشت ترین کلمه "دورویی " است،
یک رنگ باش.
رساترین کلمه "وفاداریست"
سرعهدت بمان.
آرام ترین کلمه "آرامش " است،
به آن برس.
ماندنى ترین کلمه "عشق" است،
قدرش را بدان...
اما بخشی از کتاب راهبی که اتومبیل فراری اش را فروخت، نوشته رابین شیلپ شارما را با هم می خوانیم:
شعری از وحشی بافقی را با هم می خوانیم:
بست زبان شکوه ام لب به سخن گشادنش
عذر عتاب گفتن و وعدهٔ وصل دادنش
بود جهان جهان فریب از پی جان مضطرب
آمدن و گذشتن و رفتن و ایستادنش
ناز دماند از زمین، فتنه فشاند از هوا
طرز خرام کردن و پا به زمین نهادنش
جذب محبتش کشد، هست بهانهای و بس
اینهمه تند گشتن و در پی من فتادنش
"وحشی"اگرچنین بودوضع زمانه بعد ازین
وای بر آن که باید از مادر دهر زادنش